|
دل داده ام بر باد، بر هر چه بادا باد مجنونتر از لیلی، شیرینتر از فرهاد ای عشق از آتش، اصل و نسب داری از تیرهی دودی، از دودمان باد آب از تو طوفان شد، خاک از تو خاکستر از بوی تو آتش، در جان باد افتاد هر قصر بی شیرین، چون بیستون ویران هر کوه بی فرهاد، کاهی بدست باد هفتاد پشت ما از نسل غم بودند ارث پدر ما را، اندوه مادرزاد از خاک ما در باد، بوی تو میآید تنها تو میمانی، ما میرویم از یادیاد
__________________________________
این خصلت عشق است که دیوانه کند دل او شمع سرشت است چو پروانه کند دل
در، عالم عشق است که مستیست تعقّل مست از می عشق است که فرزانه کند دل
مستی نه به آنست که هوشت برد از سر خاصیّت عشق است که مستانه کند دل
ساقی که به حقست می ازجان به تونوشد از لطف و کرم قابل خمخانه کند دل
در کعبه و بت خانه مجو خالق خود را در خود نگر آنجا که خدا خانه کند دل
________________________________
ای ساربان غمگین مباش خوش روزگاری میرسد
یاعمر غم سر میرسد یاغمگساری میرسد
ای ساربان آهسته ران قدری تحمل بیشتر
این کشتی طوفان زده آخرکناری می رسد...
________________________________
دیر بوده دل بسپارم چُنین به تو
وابسته تر شوم به تو همچون جنین به تو
تقدیر من همین شده با اینکه کافرم آورده ام خدای خدایان یقین به تو
ای منتهای قدرت پیغمبران عشق کو دیده آنکه دیدت و نسپرد دین به تو
"ای آنکه خاک را به نظر کیمیا کنی" ای کاش خاک باشم و سایم جبین به تو
از پیچ و تاب زلف تو بی تاب تر منم حاشا اگر که دل ندهم بعد از این به تو
تو آمدی غزل شده از فرش تا به عرش مدیون شد آسمان به زمین و زمین به تو
تقدیر بوده دل برُبایی چُنین ز من تقدیر بوده دل بسپارم چُنین به تو
|