فسا در استان فارس

سنگ تراش پیر

فسا در استان فارس

محمد جواد
فسا در استان فارس سنگ تراش پیر

شهید ابراهیم ذوالفقاری​​​​​​

 

 

 

 

 

 

شهيد امير سرلشكر ابراهيم ذوالفقاري در سال 1330 در روستاي نوبندگان شهرستان فسا چشم به جهان گشود.
وي پس از گذراندن دوره دبستان و دبيرستان، در سن 17 سالگي وارد آموزشگاه درجه داري شد و از آنجا كه روح پر تلاش او، تحمل سكون و ايستادگي را نداشت پس از چندي موفق به اخذ ديپلم و از آنجا به دانشكده افسري وارد شد و سه سال بعد از آن، موفق به كسب مدرك ليسانس علوم گرديد.
در سال ورود اين افسر جوان به دوره جديد نظامي، انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام خميني (ره) مراحل حساس سير تكاملي خود را مي پيمود و توده مردم را به خيابان ها و در برابر دژخيمان مي كشاند.
ابراهيم در اين مدت آن چنان كه عكس هايش نشان مي دهند با اين كه يك افسر ارتش بود، در اكثر تظاهرات شركت مي كرد و با شركت در همين اجتماعات بود كه روحيه اش دگرگون شده بود و جزء محدود افسراني بود كه در جريان اسلحه دادن به آيت الله طالقاني كه تازه از زندان مرخص شده بود قرار گرفت.
پس از چند ماه كه رژيم از اين موضوع با خبر شد پيش از دستگيري آنها، رستاخيز 22 بهمن به وقوع پيوست و ابراهيم را از شهادت زود هنگام آن روزها محروم ساخت. اما روح متلاطم و پرفروغش را ساكت نمي گذاشت و در اين ايام نيز به مطالعه عيني و ذهني شرايط موجود پرداخت و همين بود كه كساني كه با او برخورد داشتند تعجب مي كردند كه يك افسر ارتش تا اين اندازه واقع بين باشد و در بر خورد با او، انسان را به فكر يك الگوي ارتشي مسلمان مي انداخت.
با شروع جنگ تحميلي عراق بر عليه ايران و تضاد بين استكبار جهاني و انقلاب اسلامي ايران به مرحله بحراني رسيد تا آنجا كه عراق را وادار نمود در مرزها بر تحريكات خود بيفزايد و از آنجا كه افراد نفوذي و وابسته به طاغوت سعي داشتند متدينين و انجمن هاي اسلامي و افراد مؤمن به انقلاب را حتي المقدور از پادگان ها دور كنند، از اين رو ابراهيم هم به فكر حفظ پادگان از شر منافقين و وابستگان به طاغوت و هم فكر دفع تجاوز دشمن به ميهن اسلامي و ناموس مردم بود.
اين افسر شجاع ارتش جمهوري اسلامي ايران در تير 1359 به جبهه فكه عزيمت و با اوج گيري اين تجاوز كه در اواخر شهريور ماه آغاز شد در سخت ترين شرايط كه انقلاب همچون نهال نورس بوده و تمام سازمان ها و مخصوصاً ارتش انضباط خود را از دست داده بود، با وجود نيرو و مهمات بسيار كم در برابر هجوم سبعانه مزدوران امپرياليسم، دلاورانه مبارزه كرد و به رغم اين كه در اين چند روز يعني تا اواسط مهر ماه، اكثر سربازانش شهيد شده بودند و خود نيز بر اثر تركش خمپاره به شدت صدمه ديده بود در آن منطقه حضور فعال و تاثير گذار داشت.
ابراهيم كه بر اثر تركش خمپاره به شدت صدمه ديده بود، پس از انتقال به بيمارستان و 15 روز بستري شدن دوباره به پادگان آمد و شايد جزو نخستين افرادي بود كه بر اثر زخمي شدن، زود از جبهه به خانه برگشته بود و از اين رو هر جا كه مي رفت از او درباره جبهه سؤال مي شد و وي با وجود شرايط بحراني تجاوز دشمن و درگيري هاي روزهاي اول جنگ با كمال شجاعت به همه جواب مي داد كه ما ان شاء الله پيروز هستيم و حتماً پيروز مي شويم.
چند روزي بيشتر از بهبودي اش نگذشته بود كه داوطلبانه به جبهه آبادان ـ ماهشهر رفت و از آنجا براي آزاد سازي سوسنگرد شتافت و در اين پيروزي شركت داشت.
وي در گفت و گويي كه با بچه ها داشت مي گفت: فرماندهاني كه بني صدر به آنها مسئوليت داده، جبهه را به سكون كشانده اند؛ در آن موقع كه ليبراليسم، جوّ كاذبي در جامعه به خصوص در جبهه ها در ميان برادران ارتشي ايجاد كرده بود و از خون شهيدان براي رشد خود سوء استفاده مي كرد، ابراهيم بر عليه بني صدر مي خروشيد و با كمال جسارت مي گفت: بني صدر خيانت مي كند و پاسداران را عقيم گذاشته است.
اين افسر شجاع ارتش از خط فكري امام خميني(ره) بسيار تعريف مي كرد و مي گفت: با اين كه من بسيار كم با پاسداران تماس داشته ام اما اين ها الگوي يك ارتش اسلامي هستند و با ابراز گلايه از كساني كه هنوز در پادگان ها مانده بودند در حالي كه احتياجي به حضورشان در پادگان نبود، مي گفت: «من هرگز به پادگان بر نمي گردم و در جبهه خواهم ماند تا در كنار برادران پاسدار و ارتشيم از انقلاب پاسداري كنم».
ابراهيم، افسر دلاور اسلام و نمونه بارزي از يك مسلمان مؤمن و متدين و وفادار به انقلاب اسلامي بود. او مظهر يك انسان كامل و شايسته و الگوي پاكي و اخلاق در ارتش بود. نماز را دوست داشت، به رهبر انقلاب حضرت امام خميني عشق مي ورزيد و هميشه خود را سربازي از سربازان امام مي دانست. هنوز خاطرات زيبا و عرفاني، نمازهاي شب و نمازهاي جمعه او را سربازان تحت فرماندهي اش به ياد دارند.
آري او عاشق امام و عاشق ياران امام بود. هميشه از منافقين روي گردان بود. روزها و شب ها در جبهه ها تنها با ياد خدا به نبرد خويش ادامه مي داد و هميشه ياد او ياد خدا و فكر او رهبر و انقلابي بود كه او در راهش زحماتي كشيده بود. هنوز خاطرات دلاوري هايش را شهرهاي قهرمان سردشت، فكه و ساير جبهه ها به ياد دارند.
در وصيت نامه شهيد امير سرلشكر ابراهيم ذوالفقاري آمده است



تاريخ : جمعه سی و یکم تیر ۱۴۰۱ | 14:56 | نویسنده : محمد جواد |
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.