فسا در استان فارس

سنگ تراش پیر

فسا در استان فارس

محمد جواد
فسا در استان فارس سنگ تراش پیر

اسب سواری ، مرد فلجی را سر راه خود دید ڪه عصا بدست پیاده میرود.... 
مرد سوار دلش به حال او سوخت ، از اسب پیاده شد او را از جا بلند ڪرد و بر روی اسب گذاشت تا او را به مقصد برساند....

مرد فلج  ڪه اڪنون خود را سوار بر اسب میدید دهنه ی اسب را ڪشید و گفت :
اسب را بردم ... 
و با اسب گریخت🐎🐎🐎🐎
پیش از آنڪه دور شود صاحب اسب داد زد :
 *تو تنها اسب را نبردی*....
 جوانمردی را هم بردی....

اسب مال تو .... اما گوش ڪن ببین چه می گویم
مرد فلج  اسب را نگه داشت 
مرد سوار گفت : هرگز به هیچ ڪس نگو چگونه اسب را به دست آوردی.....
می ترسم ڪه دیگر *هیچ سواری به پیاده ای رحم نڪند*

حڪایت ، حڪایت روزگار ماست.......
به قدرتمندان و ثروت اندوزان و ڪاخ نشینان بگویید: شما ڪه با جلب اعتماد مستمندان و بیچارگان و ستمدیدگان .... اسب قدرت بدستتان افتاده ...
شماها 
نه فقط اسب .....🐎
ڪه ایمان .....🙏🏻
اعتماد ....😐 
اعتقاد 
و ...
نان سفره مان را بردید ...🍞

*فقط به ڪسی نگوئید چگونه سوار اسب قدرت شدید*...
افسوس... ڪه دیگر نه بر اعتمادها اعتقادیست و نه بر اعتقادها اعتمادی....✅



تاريخ : جمعه هفدهم آبان ۱۳۹۸ | 12:36 | نویسنده : محمد جواد |
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.